ای جان به فدای رخسار مهدوی تو عباس من! ... خدا میداند که چه قدر دلم میخواست واگویهای منظوم با تو داشته باشم .... رب العالمین را شاکرم که امروز که برای اولین بار، چشمان گنهکارم به قاب چشمانت در این تصویر خیره و مبهوت ماند آن آرزو، محقق و آن واگویه جوشش گرفت:
تقدیم به تو:
_
«استاد پرواز»
_
هر بار جلوه میکنی با ناز چشمت بر دلم
داری پیامیتازه تر از بهرمای جانانِ من
_
افسوس، من نادانم و فهمیندارم از پیام
دانم دلیل جهل خود: روحم شده در بند تن
_
ای یار!ای دلدار من! استاد پروازم بِشو
محزونم از بی حاصلی، روحم رهان از این مِحَن
_
#شهید-عباس-دانشگر