اگر دوباره عدهای خرده ام نگیرند که : «این حرفهای عاشقانه چیست ؟ عشق ، آب و نان، نمیشود و ...» با تو واگویهای در گلو بغض شده، دارم عباس! : «من عاشقم. دل سوخته ام. لایق نبودم تا به درک حضور تو در ایام حیات دنیوی ات، توفیق یابم اما دست کم، شبی به عالم رویا، رواق دیدگان مرا به نور وجودت، روشن کن.
حال آنکه میدانم این، تنها خواسته من نیست . همه دلدگان تو در آرزوی سیمای دلربای تو اند»
ای جان به فدای رخسار مهدوی تو عباس من! ... خدا میداند که چه قدر دلم میخواست واگویهای منظوم با تو داشته باشم .... رب العالمین را شاکرم که امروز که برای اولین بار، چشمان گنهکارم به قاب چشمانت در این تصویر خیره و مبهوت ماند آن آرزو، محقق و آن واگویه جوشش گرفت:
تقدیم به تو:
_
«استاد پرواز»
_
هر بار جلوه میکنی با ناز چشمت بر دلم
داری پیامیتازه تر از بهرمای جانانِ من
_
افسوس، من نادانم و فهمیندارم از پیام
دانم دلیل جهل خود: روحم شده در بند تن
_
ای یار!ای دلدار من! استاد پروازم بِشو
محزونم از بی حاصلی، روحم رهان از این مِحَن
_
#شهید-عباس-دانشگر
بلاشک یکی از خصائص بارز و «ثابت» عباس، «حس دغدغه مندی شدید» او برای خودسازی بود. عباس این جمله حکیمانه امام خویش (ره) را به نیکی درک کرده بود که : «جهاد اکبر، جهاد با نفس است».خوب فهمیده بود که برای جهاد در برابر دشمنان خدا و تحقق آرمان تشکیل حکومت اسلامی-مرحله نهایی انقلاب اسلامی- قدم اول، مبارزه و مواجهه با نفس اماره ایست که همواره میکوشد بشر را بیش از پیش در بند عالم طبیعت و ماده نگه دارد.
سیره عملی او و خاصه دستور العمل عبادی او در واقع خروجی حقیقی همان حس دغدغه مندی او برای جهاد اکبر و خودسازی بود. خودسازی که در آن ثابت قدم بود.
و چه نیک است عاقبتِ ثبات قدم در چنین طریقی....شهادت.
اللهم ثبت اقدامنا...
تعداد صفحات : 0